درباره وبلاگ

آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی...
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد،
چشید،
و لذت برد...


____________________________

زینب یعقوبی رزگی هستم متولد20 دی ماه 1359      
کارمند اداره ورزش و جوانان در تربت حيدريه علاقمند به کوهنوردی، پرتاب وزنه و فوتبال بخصوص داوری فوتبال .....
از مرداد 77 فعالیت کوهنوردی خود را آغاز کردم , وهمچنان  ادامه دارد از سال 1386  با شركت در كلاس داروري درجه 3 فوتبال كار قضاوت خود را در رشته فوتبال آغاز كردم و در سال 1389 داور درجه دو فوتبال شدم و در تيرماه 1392 موفق به اخذ داوري درجه يك فوتسال شدم .
در این چند سال فرازهای زیبائی به قله آیلند پیک در نپال ، دماوند  ، سبلان، دنا ، تفتان، کرکس، شیرکوه ، بینالود  سهند ،علم کوه وآرارات ترکیه ... داشته ام

__________________________

بوسه بر دستان خانم رویا روحانی مربی عزیزم که الفبای کوهنوردی را به من
آموخت می زنم

_______________________
ما با رویاهامون زنده ایم🌼
💝💝 💝💝💝💝💝
یک زندگی دارم...
و هزاران رویا...
من رویاهایم را به حقیقت پیوند خواهم زد...
💝💝💝💝💝
میرسم، به هرچی که آرزومه...
💝💝💝💝💝💝
فقط رویاهات رو دنبال کن...
اونا خودشون راه رو بهت نشون میدن...
💝💝💝💝💝💝💝💝💝

هميشه منتظر ديدگاه ونظرات شماكوهنوردان و طبيعت‌دوستان و  دوستانم  هستم...
مطالب ارزشمندتان را براي انعكاس در وبلاگم به نشانيzynab_ya82@yahoo.com                             ارسال كنيد
موضوعات مطالب
آرشيو مطالب
لينك دوستان
پيوندهاي روزانه
آمار و امكانات
Theme98 ويرايش شده.
تبليغات

افطاری در روستای زیبای بکاول( نویسنده الهام کوهنورد)

 

 

افطاری در روستای زیبای بکاول

 


پس از چندی که برنامه های کوه بعلت ماه رمضان دق و لق شده بود زینب تصمیم گرفت برو بچ رو دوباره دوره هم جمع کنه در برنامه ی بکاول و همگی در روز دو شنبه ساعت ۱۷ از هیات به سمت بکاول حرکت کردیم .در این برنامه بیشتر دوستان حضور داشتن زهرا ،زهره، زینب ،مرجان اینا ،فائزه اینا ،مهری و چند تن از دوستان دیگرهمینطور که خوش خوشان داشتیم به همراه دوستان در جاده به سمت بکاول میرفتیم یهوئی پلیس مهربون ایست داد و ما رو متوقف کردما که اول فکر کردیم گشت مواد مخدره به خود و دوستان مشکوک گردیدیم که نکند خدا نکرده گیره رفیق ناباب افتاده باشیم که دیدیم اینطور نیست و بعلت نداشتن کمر بنده ایمنی در عقب ماشین ما رو متوقف کرده بودن و یه جریمه تپل شدیم ،

در همین حین ها بود که اینجانب در افکارم غوطه ور شده بودم که احتمال داره دادگاه صحرائی تشکیل بشه و ما رو در اون به رگبار ببندن که الحمدلله اینطور نشد
راه افتادیم تا پس از عبور از جاده ای خاکی ،طبیعت بکاول پدیدار گشت،کوه های به غایت زیبا با ساختاری متفاوت به قول اینجانب ساختاری شبیه به کوه های تگزاس فکر نکنید این جانب به تگزاس رفته ام فقط میدونم کوهاش شبیه اونائی بود که تو کارتون لوک خوش شانس بودخلاصه تا اینکه کم کم روستا پدیدار گشت انگار روستا رو بر روی دامنه ی کوهی ساخته بودند که هرچی بیشتر در روستا حرکت میکردیم ارتفاع کوچه ها و گذرها بیشتر و بیشتر میشد،تا اینکه به پارکینگ عمومی روستا رسیدیم و ماشین ها را انجا پارک نمودیم،و وسیله بدست راهی مقصدمان یعنی چشمه شدیم.
جائی بود زیبا و به غایت ساکت
نزدیک های اذان که شد آتشی بپا کردیم و تا توانستیم کتری و صفا جوش در اطرافش گذاشتیم برای رفع عطش روزه داران قحطی زده سفره ی بزرگی پهن شد و همه به دور هم نشستیم و افطار کردیم عجب جمعی و عجب افطاری  بسیار زیبا بود در کناره دوستان افطار کردن در همین حین ها بود که دیگ آبگوشت بار زده شد به همت آقا رضا و بانوعجب دمبه هائی داشت چندی نگذشت که بوی بسیار خوشمزه ای از قابلمه زد بیرون افطار رو که زدیم با برو بچ دست زدی به بازی مفرح پانتومیممن و فائزه و زهرا تویه گروه مهدی و زهره و زینب و مرجان هم تو گروه دیگه جاتون خالی اینقدر خندیدیم که گه گاهی اشک ازسرازیر میشد خواستن واژه هائی از قبیل:

شیر 4 سوق
عمرنوح
لیلادر وا کن مویم
تیم ملی کامرون
ملخ گوشت خوار
شنل قرمزی
سمندر ارغوانی
تیمور خان لنگ
و...
باعث شده بود چندین ساعت بطور پیائی خنده های ما به آسمان برسد
آقایون هم مشغول سرگرمی ایی دیگر بودنددر همین حین ها بود که ناگهان سگی از پشت واق واق کرد و من رو به شدت ترسوند که مایه ی خنده ی دوستان رو برای چند دقیقه ای فراهم کردم خودم یه تنه...

 

اینم شکاره لحظه ها توسطه خودم

 

یکی از افراد بومی که از بودن ما در روستایشان باخبر شده بود با سبدی پر از زردآلو و سیب های بسیار خوش عطر و بو به دیدن ما آمد و چند دقیقه ای رو از حضورش لذت بردیم کم کم شام آمده شد،
آبگوشتی  بینهایت خوشمزه زدیم بر بدن مزه اش واقعا متفاوت بود و لذت بخش در کناره اینها چشیدن ترشی هائی که بچه ها بر سر سفره گذاشته بودند هم به لذت این شام اضافه میکرد

و ما تا توانستیم خوردیم و خوردیم و خوردیم
عجب گوشت کوبیده ای داشت خلاصه بعد از صرف شام
شب کم کم پیش می رفت و ما قرار گذاشته بودیم تا صبح پای آتیش بیدار بمونیم
جمعیت کم کم خواب آلود شدند و بعضا به چادرها پناهنده شدندو موندیم منو مرجان و زهرا و آقا رضا  از همه چی صحبت کردیم رفته رفته افرادی که دیدند در چادرها نمیشود خوابید به ما اضافه شدند و  تا اینکه سحر شد و موقع سحری خوردن دوستان ماه که ناپدید شد آسمانی پیش چشمانمان آمد پر ستاره و رویایی
و من که بشدت مبهوت ستارگان شده بودم خوابیدن روی مورچه ها را به جان خریده و رو به آسمان روی زیر انداز خوابیدم
چون نزدیکی های محل نشستنمان محل لانه ی مورچه ها بود و روی فرش ها پر بود از مورچه و هرازگاهی گاز گرفتن مورچه ها داد همنوردان عزیز را در میاورد
در طی 20 دقیقه ای که چشم به آسمان دوخته بودم عبور 3 ستاره دنباله دار منو به شدت به هیجان آورد بطوریکه باعث بیدار شدن چند تن از همنواردان شدم باعث خجالت
کم کم سپیده زد و برای تجدید قوا با همراهیه زهرا و مرجان تصمیم به خوابیدن بیرون از چادر گرفتیم و زیر 3 لایه پتو خوابیدیم گرچه تا اومدیم بخوابیم آقای نوازی اومد و ما رو بیدار کرد.
و سپس خواب بی خواب و وقتی بیدار شدیم دیدیم به به چه زرد آلوهائی که به زحمت آقا رضا و آقا مهران چیده شده بود ملت کم کم از چادرها بیرون آمده و به سمت جائی که به قول زینب می شد از منظره اش لذت برد رهسپار شدند
نمدونم چرا من اینقدر حالم بد شد از دیدن این منظره ی لذت بخش؟
خلاصه از توصیف و تفسیرش می گذریم.جمع و جور کردیم و به سمت روستا روانه شدیم در حین برون رفتن از روستا بود که خبره صعود جعفر توکلیان شور و شوقی مضاعف به هممون داد و به افتخارش یه هوراای اساسی سر دادیم تو روستا و از روستا بیرون اومدیمو ژیاده به سمت روستای کامه سرازیر شدیم. و این برنامه با همه خوبی هاش زود تموم شد
در آخر جا داره از آقا مجید به شدت تشکر کنم:

 

به خاطره شستن ظرف ها
میوه ها
و از همه مهمتر روی مبارکشان


جای دیگر همنوردان هم خالی بخصوص اونهای که میخواستند بیان و نشد که بیان

 

(نویسنده الهام کوهنورد:http://www.redlove3000.blogfa.com:/)

 

 

 

 

 

روستای زیبای بکاول 
 

 

نويسنده: zynab تاريخ: جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ موضوع: لينک ثابت
عناوين آخرين مطالب ارسالي
:: ۱۲ عادتی که در ۵ ماه زندگی شما را متحول خواهند کرد
:: عشق❤️
:: کوهنورد تربت حیدریه فاتح لنین شد و برنز آسیا را کسب کرد
:: چراغ ورود به ورزشگاه سبز شد در 43 سالگی
:: 1403 تولدت مبارک
:: تولدم مبارک
:: تحسین فوتبال تربت حیدریه
:: تو فقط باش
:: تولدت مبارک 1402
:: اولین جلسه هیات کوهنوری و صعودهای ورزشی شهرستان تربت حیدریه با حضور رئیس جدید هیات برگزار شد
:: برگزاری مراسم تکریم و معارفه سرپرست جدید هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی تربت حیدریه
:: صعود زمستانی به قله نیاز و سبزآباد بهمن 1399
:: 💝 💝
:: کوهنوردی هنگام کرونا
:: جایگاه دوم کارگروه توسعه ورزش همگانی تربت حیدریه در خراسان رضوی
:: پیست دوچرخه سواری بانوان در پارک پیشکوه تربت حیدریه راه اندازی میشود
:: لبخند زندگی
:: آخرین برگ 1397
:: سایت اداره ورزش و جوانان تربت حیدریه
:: پیمایش خط الرس سریشا به مزار غنچی
:: صعود به قله آیلند پیک ۶۱۸۹ متر نپال - هیمالیاMarch 2018
:: هنوز باور رفتنتون سخت هست
:: امداد و جستجو و نجات در ارتفاعات قله کول‌جنو استان لرستان
:: افتتاح آبشخور حیات وحش در ایستگاه نذر طبیعت تربت حیدریه
:: ساخت آبشخور حیات وحش پیشکوه تربت حیدریه
:: بمناسبت هفته ملی کودک:کارگاه یک روزه  درس محیط زیست و میراث فرهنگی برای نوآموزان
:: دوازدهمین صعود قلم مهرماه 1396 پیمایش جنگل ابر
:: با هدف ترویج فرهنگ دوچرخه سواری : رکابزنان تربتی پای در سفر عشق نهادند
:: برگزاری دوره بازآموزی مربیان درجه ۳ کوه‌پیمایی در خراسان رضوی اخلمد
:: جواد نوروزی در راه «اورست»